به نام خدا
درست هزار و چهارصد سال پیش در همین روزها، پیامبر ما که در حج بود، هر جا که فرصتی به دست می آورد برای مسلمین سخنرانی می کرد... که ای مسلمین این آخرین بارهایی است که مرا می بینید و من تا چند وقت دیگر از میان شما می روم.
پس این چند روز از نظر زمانی دارای اهمیت خاصی است؛ زیرا پیامبر که وظیفه ی هدایت نوع بشر تا پایان تاریخ را بر دوش دارد می خواهد از ادامه ی این راه پرفراز و نشیب بگوید...
از جهت مکانی هم نقطه ای استراتژیک برای این کار انتخاب شد؛ جحفه کنار غدیر خم...صحرایی بی آب و علف با آفتابی سوزان که همه باید در آنجا مدتی صبر می کردند...
و همه ی اینها نشان از اهمیت پیامی بود که خدا ابلاغ آن را با تمام رسالت پیامبر یکی می دانست!
و رسول مهربان خدا در شرایطی که ذکرش رفت به سخنرانی پرداخت تا مهر تکمیل رسالتش را از خدا دریافت کند و پازل دین خدا را که از روز مبعث شروع شده بود را با آخرین و البته والاترین قسمتش به پایان ببرد...
امامت
واژه ای بس بالا و والا...امام رضا علیه السلام در حدیثی بلند این گونه می فرمایند که مقام امام را شما درک نخواهیدکرد ...
ابراهیم خلیل بعد از امتحاناتی سخت از جانب خدا و بعد از مقام نبوت به امامت رسید و همه ی اینها نشان دهنده ی اهمیت این منصب است.
این از مقام و منصب الهی اما خود امام چه شخصیتی است؟
راوی تعریف میکند که داشتم از یک محله فقیر نشین عبور میکردم که اتفاقا از نواصب بودند یعنی از دشمنان و حتی بالاتر از آن به ایشان توهین لفظی میکردن. دیدم که آقایی یه کیسه خرما روی دوشش است و بالای سر هرکدام یه کیسه از این خرماها قرار می دهند. من خودم را به ایشان رساندم و گفتم مکر نمیدانید اینها کیستند؟ اینها دشمنان اهل بیتند .حضرت فرمودند اگر دوست بودند که وظیفه ما سنگینتر بود....
همه ی این حرف ها زده شد تا به این نتیجه برسیم که فرزند همان امامی که روز غدیر دستش بالا گرفته شد امروز میان ما هست و در بازار های ما قدم می گذارد...
اما آیا ما به راستی فراموششان نکردیم ؟ زندگی من با ادعای امام زمانی بودن با بقیه چه فرقی می کند؟ امام زمان کجای زندگی من هستند؟
یکی از دوستان به درستی اشاره می کرد... انگار واقعا داریم در سال 10 بعد از ظهور زندگی می کنیم ...
خدایا این غفلت ما را درمان کن
تا نیایی گره از کار بشر وا نشود
عید غدیر بر شما مبارک
و العاقبه للمتقین